اولین چالش: برنامهریزی و دستوپا زدنهای اول کار!
وقتی اولین بار لوگو زیمنس رو گرفتم، اصلاً نمیدونستم چطوری باید باهاش کار کنم! برنامهریزی باهاش یهکم پیچیده به نظر میاومد. اصلاً نمیدونستم این همه گزینه و دکمه چیه! اولش خیلی گیج بودم و میگفتم نکنه اشتباه کردم. ولی به جای اینکه از اول بخوام همه چیو یاد بگیرم، تصمیم گرفتم مرحله به مرحله پیش برم. با کارای ساده شروع کردم، مثلاً اینکه یه موتور رو تو یه ساعت خاص روشن کنم. وقتی همین کارای کوچیکو یاد گرفتم، دیگه آرومآروم دستم راه افتاد. پس راهحل من این بود: مرحله به مرحله، از ساده به سخت!
سیمکشی: وقتی ورودی و خروجیها با هم قاطی میشه!
یه چالش دیگه که حسابی اذیتم کرد، سیمکشی بود. لوگو زیمنس ورودی و خروجی زیادی داره، و خب اولش نمیدونستم چی کجا میره! هر بار که سیمها رو وصل میکردم، سیستم یه جوری قاطی میکرد. بعد فهمیدم باید یه نقشه خیلی ساده بکشم، حتی رو یه تیکه کاغذ، که بفهمم هر سیم رو باید کجا وصل کنم. اینجوری دیگه نصف مشکلاتم حل شد. حالا هر وقت سیمکشی میکنم، یه نقشه ساده میکشم و کار رو راحت میکنم. پس راهحل: قبل از سیمکشی، یه نقشه بکش و همه چیز رو علامت بزن!
مشکل تایمرها: وقتی زمانبندیها همه چی رو قاطی میکنه!
یکی از چالشهای خندهدار من این بود که تایمرها رو درست تنظیم نمیکردم. مثلاً یه دستگاه باید تو ساعت خاصی روشن میشد ولی یا زودتر روشن میشد یا خیلی دیر. بعد از کلی امتحان و خطا، فهمیدم باید خیلی دقیق زمانبندیها رو تست کنم. دیگه هول نمیکردم و یکی یکی تایمرها رو تنظیم میکردم. چند بار تست میکردم تا مطمئن بشم همه چی درست شده. راهحل: توی تنظیم تایمر عجله نکن و حسابی حوصله به خرج بده!
کنترل از راه دور: راحتتر شدن کار با یه ترفند کوچیک
یکی از مشکلاتم این بود که باید دائم میرفتم توی محیط صنعتی و دستگاهها رو چک میکردم. دلم میخواست از دور هم بتونم کنترل کنم. بعد فهمیدم که لوگو زیمنس میتونه با یه ماژول اترنت به اینترنت وصل بشه. اینجوری با لپتاپ یا حتی موبایلم از دور دستگاهها رو چک میکنم. لازم نیست دیگه مدام برم توی محیط کارخونه. الان دیگه هر جا باشم خیالم راحته که همه چی تحت کنترلمه! راهحل: کنترل از راه دور با اترنت، یه تغییر کوچیک ولی کاربردی.